نوآوری در شرکتهای بزرگ با هدف یافتن بازارهای جدید و رقابت با یک یا چند استارتاپ در حال افزایش است. این موضوع در یک دهه گذشته موجب افزایش تنش نزاع گونه میان استارتاپها و موسسات بزرگ شده است. محمد تاجمیر ریاحی در بوت کمپ مردادماه خانه کارآفرینی بینالمللی درباره راهاندازی یک استارتاپ توضیحات جالبی ارائه کرده است.
البته کارشناسان مدیریت و نوآوری هنوز در این زمینه در حال تحلیل و معرفی روشهای چگونگی ایجاد، اندازه گیری و تحکیم ارتباطهای بین نهادهای مختلف هستند. در این مقاله الگوهایی را برای بهبود این سازوکار بیان خواهیم کرد.
آنچه در این مقاله خواهید یافت:
چرا استارتاپها به نتیجه مطلوب نمیرسند؟
شرکتهای بزرگ در حال افزایش سرمایهگذاری روی واحدهای نوآور هستند. نکته جالب این است که حدود %۶۰ خریدهای آنها شامل استارتاپ ها هستند. اغلب اینها در ۵ سال گذشته ایجاد شدهاند. به عبارت دیگر شناخت مکانیزمهای نوآوری و محاسبه آن در هزینه ریسک سازمانی بیشتر شده. لذا مسیر انتقال نوآوری بین استارتآپ و موسسات بزرگ با سهولت بیشتری صورت می پذیرد. درنتیجه خرید شرکتهای کوچک اروپایی توسط برندهای بزرگ در دهه گذشته ۲۲ برابر شده است.
پژوهش جالبی اخیرا در مجله IESE با عنوان “نوآوری باز؛ مقیاسسازی و تحکیم واحد ریسک” منتشر شده است. این پژوهش بر اساس مصاحبه با ۴۶ کارشناس فعال در حوزه نوآوری، ریسک فعالیت یک استارتاپ را بررسی کرده است.
مهمترین نتیجه این بررسی این است: هرچه یک استارتاپ عمر بیشتری پیدا میکند با عناصر و عمق ریسک بیشتری روبرو می شود.
نمونه های جهانی
شرکت های بزرگ مانند Intel ، Siemens، GE، IBM، Merck هم بیکار نبودند. آنها برای استفاده از این شرایط، مدلهایی را در طول سالهای اخیر ابداع کرده یا بهبود دادهاند. بر اساس این مدلها، محل شناسایی و خرید استارتاپ از نمایشگاههای فناوری به سمت رویدادهای زیر مهاجرت کرده است:
- شتاب دهندههای سازمانی و مراکز رشد.
- طرح سوالات و مسابقات با موضوعات اکتشافی.
- سرمایهگذاری بر روی استارتاپهای چندوجهی.
- برنامه نویسیهای جمعی (هکاتون).
- چالشهای همراه با جایزه (تلنتیاب).
- شبیهسازی ریسک (میکرو پروژه).
خسرو اصلانی از تجربیات خود درباره چالشهای کاریابی و کارآفرینی در گرجستان میگوید…
دوازده دلخوری سرمایهگذاران از استارتاپها
مطالعات نشان داده که استارتاچ ها در نگاه اول برای شرکتهای بزرگ جذاب نیستند. از دیدگاه شرکتهای بزرگ، تعامل با شرکتهای کوچک و استارتاپهای کم تجربه سخت است.
این سختی شامل مشکلاتی نظیر موارد زیر است:
- برای مدیریت سرمایه معنوی ارزش قائل نیستند یا آن را خیلی زیاد قیمتگذاری میکنند.
- برای محافظت از برند خود دچار تردید هستند.
- به سرمایهگذاران شک دارند و با آنها مرموز رفتار میکنند.
- تیم کامل فناورانه ندارند.
- با دانستن چند نکته ادعای «همه چیز دانی» میکنند.
- برای ثبات مالی به دام بهره وامهای بانکی میافتند و لذا اغلب بدهکارند.
- فرهنگ سازمانی رفاقتی-خانوادگی دارند و حدود مسئولیت افراد روشن نیست.
- برای تعامل و همکاری با شرکتهای بزرگ به دنبال رابطه و پارتی هستند.
- درک مناسبی از نقش بازار و رقابت در شرکتهای بزرگ (مثلا تعامل با گروههای سیاسی) ندارند.
- برای کنار آمدن با یک برند بزرگ بیشتر از ارتقای برند خودشان تلاش میکنند.
- در برابر سهامداران تواضع ندارند و ارزش ایده را بیشتر از سرمایه میدانند.
- مدیریت را در برند کت و شلوار و میز و منشی خلاصه میکنند!
ده ترفند برای کاهش ریسک یک استارتاپ
فهرست بالا بدون تردید برای بسیاری از ما تلخ است. ولی متاسفانه برای یک استارتاپ کلاسیک واقعیت دارد. البته همه آن خصوصیات بد نیستند. بلکه گاهی در جای نامناسب قرار میگیرند. شبکه کاری خود را در شرایط حرفه ای در اولویت قرار دهید.
- ماموریت: یک مسیر کسب وکار را از ابتدا در نظر بگیرید. معمولا سایر افراد هم در حال کار روی نوآوری مشابه شما هستند. شاید هم کسب و کار خود را بهتر از شما شروع خواهند کرد. در نتیجه استارتاپ شما در ارائه راهکار برای ورود به بازار ناتوان خواهد شد.
- هکاتون: هکاتون رویدادی است که در آن برنامهنویسان و سایر فعالان توسعه یک نرمافزار حضور دارند. این نشست ها میتواند به صورت وبینار یا مینی وبینار باشد. طراحان گرافیکی، کدنویس واسط کاربری و مدیران پروژه برای توسعه یک پروژه با یکدیگر همکاری میکنند.
- منابع:
از ابزارهای تکنولوژی برای تعامل با استارت آپ ها استفاده کنید. اغلب استارتآپها به دنبال داده، راهکارها یا تکنولوژی پردازش هستند. داشتن زیرساخت مناسب میتواند در افزایش تعاملات و صرفهجویی در هزینهها در بلند مدت به شما کمک کند. - جوایز:
جوایز را به عنوان سرمایه گذاری اولیه در نظر بگیرید. اگرچه جایزه دادن به برنده با جایزه چند هزار دلاری ممکن است مشکل و در عین حال جذاب باشد. ولی کاهش ریسک سرمایهگذاری باعث صرفه جویی در هزینه کل میشود. - شتاب دهنده: از درآمد کسب وکار خود سرمایه جمع کنید. بها دادن به تیم کسب وکار از لحاظ بودجه مهم است. اینکاربه تضمین موفقیت پروژه به دلیل سرمایه گذاری خودتان بر روی کار، کمک خواهد کرد.
- ریسک: بازگشت های مالی و استراتژیک را متعادل کنید. لیست متعادل شدهای از شاخصهای کلیدی عملکرد پیدا کنید. این موضوع شامل وزن دهی به اولویتهای مالی طولانی مدت و کوتاه مدت خواهد شد.
- مراکز رشد: از وجود استعداد خارجی درست، مطمئن شوید. این مکانیزم نه تنها به استارت آپ وابسته است بلکه به ریسک خارجی نیز بستگی دارد. بنابراین، درباره نیروهای وابسته به کسی که می خواهید کار کنید، تحلیل کنید. (مانند تعداد استارتاپ ها، میانگین چرخه تولید و غیره). برای کاربرد مراکز رشد کارمندان خود را در نظر بگیرید. بعضی شرکت ها ممکن است در حال ساخت مراکز رشد برای خود باشند. این موضوع استعدادهای داخلی را بر می انگیزد. گاهی هم کارمندان را با انگیزه یادگیری و شفافیت پشتیبانی میکند.
- مشارکت:
از طریق یکپارچگی عمودی بهترین الگوها را به اشتراک بگذارید. جامعهای که چنین کاری میکند شما را به روز نگه میدارد. البته مزایای رقابتی دیگری بیش از تامین کنندگان، کارمندان و شرکای استراتژیک در اختیار شما قرار میدهد. همچنین به دنبال پاسخ در سایر صنایع نیز باشید. - مشتری: فرآیندهای سرعت استارتاپ را تشریح کنید. رویه های داخلی را برای تعامل با استارت آپ ها در سرعت مورد نیاز طراحی کنید. از بوروکراسی غیرضروری و تعیین تکلیف دستوری اجتناب نمایید.
- چابکی: انعطاف سازمانی را افزایش دهید. شرکتهای بزرگ اغلب فرهنگهای خاص، چرخه های تصمیم گیری و بوروکراسی زیاد دارند. چارت سازمانی پیچیده هم چابکی را مشکل خواهد کرد. تعادل مناسب بین ثبات و کارایی را پیدا کنید.
ویژگیهایی مدیر یک استارتاپ چیست؟
همان طور که زنجیره تامین پیچیده تر میشود نیاز فزایندهای به کسب وکارهای با دانش بالاتر احساس می شود. درمورد چگونگی کنارآمدن با این پیچیدگی ها، حساس باشید. امروزه سازمانها بایستی به تقاضاهای فزاینده مشتریان توجه کنید. بازار در حال تکامل و فشار برای داشتن مزیت رقابتی در عین نوآوری است.
هدف اصلی روزانه یک مدیر استارتاپ موفق این است که مراقب افرادش باشد. او به فلسفه و تمرین رهبری اعتقاد دارد. برای وی این به معنی کمک مدیر به برداشتن موانع موفقیت آنهاست. او می بیند چه کسی به وی نیاز دارد. با او ارتباط برقرار میکند. به آنهایی که موفق شده اند تبریک میگوید.
مشتری مداری
بعدازظهر جمعه ها را با ارتباط مردمی که در طول هفته تماس داشتید اختصاص میدهد. گاهی اوقات این کار به سادگی یک تماس یا ایمیل است. مدیر هوشمند باور دارد این کار به مردم حس خواسته شدن و مورد توجه بودن میدهد.
یکی دیگر از اهداف مدیر موفق تمرکز بر مشتریان است. بهبود ارائه خدمات برای آنان مهم است. ارائه خدمات، سنگ بنای کسب وکار یک مدیر با انگیزه است. این جمله همیشه صحیح بوده و همیشه صحیح خواهد بود. او از خود میپرسد آیا به مشتری تعهد نداده ایم؟ آیا اثر ارزشی قابل توجهی بر آنها گذاشته ایم یا خیر؟
چشم از جاده برندارید
در نهایت، یک مدیر استارتاپ هرروز به توسعه راهکارها و فعالیتهای بازار توجه میکند. وی همیشه در حال باز ارزیابی نیازهای مشتریان است. مخصوصا آنهایی که به تغییرات بازار وابستهاند. راهکارهای یک مدیر موفق شامل مدیریت وصول و پرداخت مالیات و مدیریت تراکنشها است. استفاده بهینه از خدمات مشاوره و استفاده مناسب از فرایند کوچینگ سازمانی هم موجب بهبود بهره وری میشود.
در نتیجه اقدامات فوق، مدیر استارتاپ میتواند از مناسب بودن راهکارها اطمینان یابد. راهکارهای او چیزی بیش از ارائه یک پاورپوینت به هیات مدیره یا شرکا و سهامداران است. هیجان انگیزترین اتفاق برای یک مدیر موفق، کشف فرصتهای کسب وکار جدید است. البته مهم است که چطور میتواند از مشتریان فعلی و آتی خود پشتیبانی کند. مدیر با انگیزه از کمک به دیگران، به ایجاد تغییر و بهبود مزایای آنها لذت میبرد.
مدیریت زنجیره تامین
زنجیره تامین همواره در حال بهبود پیشرفت خدمت رسانی به مشتری است. بهینه سازی هزینهها و کاهش سرمایه شغلی اینجاست. این واقعیت حقیقتا هیجان انگیز است. با معرفی کسب وکار دیجیتال، مدیر یک استارتاپ میتواند با مدیریت زنجیره تامین به هدف واقعی اش برسد.
مورد هیجان انگیز دیگر درباره نقش مدیر موفق، کمک به رشد مردم است. رسیدن مشتریان به اهداف شغلی خود و تغییر در زندگی خانوادگی آنها مهم است. او عاشق دیدن تیم های در حال کمک به مشتری است. تغییر و اثر معنی دار بر ارزش مشترک را میبیند.
گستره دانش و تجربه در بهینه سازی زنجیره تامین و انتقال کسب وکار، روندی تازه ایجاد کرده است. اخیرا تکنولوژی با هوش مصنوعی و مدل سازی دادهها گره خورده. تحلیلهای آینده نگرانه به کمک تصمیم گیری آمده است. این موضوع به کسب وکار، توانایی واقعی میدهد. رسیدن به فرصتهایی که قبلا دسترسی به آنها فراهم نبوده هموار میشود.
انقلاب فناوری
انقلاب فناوری به وسیله اینترنت اشیا قدرتمندتر می شود. اینترنت اشیا هم با داده ها تغذیه می شود. در مقابل یک جامعه را وابسته به تکنولوژی میسازد. در زنجیره تامین، ما از زنجیرههای خطی به شبکه ارزش درحال حرکت هستیم. داده های ابری و وقایع در زنجیره ارزش توسط همه شرکای اکوسیستم دیده میشود. امکان کار همزمان برای همه فراهم است.
همچنین، درباره درک از زنجیره تامین، تغییرات بزرگی انجام شده است. این روزها دیگر از زنجیره تامین به عنوان هزینه انجام کسب وکار یاد نمی شود. بلکه به عنوان یک مزیت استراتژیک یاد میشود. در واقع، علت این تغییر دیدگاه نتیجه دگرگونی دیجیتال اطراف ماست. زنجیرههای تامین باید بیشتر از گذشته، سطوح خدماتی مشتریان را با کمترین هزینه و بیشترین کارایی در نظر بگیرند. برای رسیدن به چنین اهدافی سازمانها باید منعطف، کارا و چابک باشند.
در کنار این تغییر، یک پیشرفت مهم دیگر لازم است. شرکتهای در حال به کارگیری تکنولوژیهای جدید هستند. آنها باید در فرآیند زنجیره تامین برای ایجاد کارایی بیشترحرکت کننید تلاش برای کاهش هزینهها و بهبود خدمات مشتری حیاتی است. مثلا یادگیری ماشین برای انبارهای اتوماتیک، یا بلاکچین با میزبانی قراردادهای هوشمند. شرکتها، تولیدکنندهها و تامین کنندهها در یک پلت فرم را به یکدیگر مرتبط هستند. مزایای این تکنولوژیها بی نهایت است.
راهی که در پیش است
سرعت تغییر غیرقابل انکار است. ماندگاری یک بیزینس که درلیست ۵۰۰ شرکت مجله فورچون که در دهه ۱۹۵۰ حدود ۶۱ سال بوده، به حدود ۱۸ سال رسیده است. این تغییر و سرعت آن کم نظیر است. هیچ سازمانی نمی تواند همه قابلیت های اثر بر چنین تغییراتی را داشته باشد. هر کس چنین ادعایی کند، راست نمیگوید.
مدیر هوشمند، نیاز و ارزش حفظ همکاری استراتژیک را درک میکند. در واقع، این همکاری انعکاسی از راههای ارتباط جامعه است. بنابراین، کسب وکارها و مشاوره ها نیزباید با هم مرتبط باشند. این اتحاد، شرکت ها را مقتدرتر میسازد. همه تلاشتان را برای ارزش دهی به مشتریان هدف اول قرار دهید.
تغییر راهبرد یا تغییر رفتار؟
هدف اصلی این اتحاد استراتژیک کمک به سازمانها است. در جهتدهی به تغییرات برنامه ریزی مانند به کارگیری تکنولوژیهای جدید. در عین نیاز به همکاریهای جدید است. رفتارهای جدید و تغییر فرهنگ کار با داده ها در کل شرکت، کارایی را به ارمغان میآورد. همه این تغییرات با افزایش تقاضای مشتری ترکیب شده است. بازار در حال تکامل است و منجر به حاشیه سود بیشتری خواهد شد.
این چالشها نتیجه مستقیم دگرگونیهای جهانی است. اصول کار تیمی، برنامهریزی، انجام و اجرای تصمیمات است. برای مثال، پیاده سازی فناوریهایی مانند بلاکچین، اتوماسیون هوشمند یا هوش مصنوعی میتواند کارایی داشته باشد. بدون تردید این رویکرد، نیازمند همکاری، تغییر رفتار و ارتقای فرهنگ است.
برای اینکه یک سازمان رقابتی باقی بماند، لازم است ارتقای پله به پله را در کسب وکار خود ایجاد کند.
کسب قدرت یا حفظ قدرت
امروزه شرکتها در جستجوی راهی برای کسب قدرت و ماندن در خط تغییر هستند. در فرآیند تصمیم گیری بهینه، آنها میتوانند دیدگاهی فراتر از گذشته داشته باشند. این فرصت از دیدگاه تغییر مشتری/مصرف کننده پشتیبانی میکند. توجه به این مولفه شرکت ها را در خط اول تغییر نگه میدارد.
مدیر هوشمند یک استارتاپ برای توسعه نسل بعدی فرآیند کسب وکار یکپارچه تلاش خواهد کرد. برای تنظیم تقاضا، عرضه و برنامههای ارائه محصول و کمک به کسب و کار دیگران. همه اینها برای تخصیص منابع و افزایش رضایت مشتری است. او از همکاری و تکنولوژی برای ارائه تصمیم گیری سودمند استفاده میکند. ارتباط استراتژی و اجرا در یک سازمان بسیار کلیدی است.
مدیریت هوشمند
علاوه بر این، مشتریان به نوآوری در زمینه برنامه ریزی بهتر دسترسی خواهند داشت. این ویژگی مستلزم برنامه ریزی کسب وکار سازمان برای نسل بعدی است. تصمیم گیریهای مدیری نیازمند هوشمندسازی است. این قابلیت از همکاری و تکنولوژی برای ارائه شفافیت در تصمیم گیری استفاده خواهد کرد. البته استراتژی را نیز به اجرا متصل مینماید.
همچنین مشتریان قادر خواهند بود به ویژگیهای زیر دست یابند:
- قابلیت های گسترده تر و عمیق تر با وجود پیچیدگی های کسب وکار و مهارت فنی برای خدمت رسانی به مشتری.
- افزایش ظرفیت به همراه بالا بردن سرعت پاسخگویی با بهره از منابع در سطح جهانی.
- کاهش پیچیدگی در مدیریت منابع خدمات چندگانه.
شرکتها باید بیش از گذشته به دنبال درک مشتری باشند. برای اطمینان از بهینه سازی کسب وکار برای یک آینده موفق به جای مدیریت گذشته و آینده!
نظام ارزشی
در بازار پر تغییر امروزی همانطور که جهان پیشرفت میکند ما باید ارزش برخی تجربه ها را مورد سوال قرار دهیم. رهبران سنتی مقام خود را از درک بالای نسبت به وقایع گذشته میگرفتند. رهبران امروزی نیاز به پذیرش این دارند که کسب وکار درباره برنامه ریزی آینده است، نه فقط داشتن نتایج اعجاب انگیز.
همچنین باید نتایج را از مدل سازی سناریوهای مختلف پیش بینی نمایند. این کار همچنین برای آنان به مانند کلید جهت دهی سازمان مهم است حرکت به سمت ساختارهای افقی متمرکز بر زنجیره های ارزش. نتایج و همچنین اصلاح ایرادهای رفتاری بر مبنای حقیقت است.
ویژگیهای یک مدیر هوشمند
اگر یک مدیر استارتاپ خواهان انطباق باشد، باید با توجه به نکات زیر تغییر را از طریق پذیرش و ابداع قدرت تکنولوژی رهبری نماید:
کنجکاوی:
یادگرفتن تمامی ندارد، مخصوصا در این سرعت تغییری که می بینیم. تشنه یادگیری باشید. این کار همیشه جواب گو خواهد بود.
گوش شنوا:
همچنین باید شفاف باشید و چالشها را بپذیرید. یادخواهید گرفت این که کارها چگونه انجام میگیرد. به شما کمک میکند برای خود و سازمانتان ارزشمند و بازارمدار باشید.
عقل معاش:
مدیران هوشمند شرکتها اصولا خوب هزینه میکنند. روتین مورد علاقه آن ها برای تمرکز داشتن و سلامت بودن در داخل و خارج مشخص است.
کتابخوانی:
مطالعه کتاب های مربوط به کسب وکار درباره مردم و تغییر نیز خیلی خوب است.
صبوری:
زمان گذاشتن برای دوستان و خانواده خیلی مهم است. چرا که آنها میتوانند به آوردن دیدگاه کمک کنند.
تعادل:
ورزش کردن نیز اهمیت دارد. آن ها به عقل سالم در بدن سالم اعتقاد دارند. مدیر با انگیزه از دویدن و دوچرخه سواری لذت میبرد.
آرامش:
در داخل محل کارش سعی می کند از روش های کاهش استرس استفاده کند. این کار او را قادر میسازد تا روی کارهایش تمرکز داشته باشد.
نظم:
وی روزش را با یک لیست بلندبالای اقدامات مورد نیاز هر روز آغاز میکند. لیست روزانه بایستی بلند اما قابل دستیابی باشد. باید باعث می شود در پایان روز احساس کند به کارهایش رسیده است. در نتیجه می داند که همیشه کار دیگری هم برای انجام دادن دارد. در این مسیر اهداف روزانه قابل دسترسی برای خود میگذارد.
سخن پایانی
مدیر هوشمند یک استارتاپ از فرصت درک چگونگی پیشرفت فرآیندها از سنتی به نوین استفاده میکند. این کار به این معنی است که بپذیریم بسیاری از فعالیتها و نقشهای امروزی، با روبات جایگزین خواهند شد. زنجیره تامین هوشمند از این موضوع به عنوان یک مزیت می تواند استفاده کند.
موفقیت برای یک مدیر با انگیزه و موفق به معنی پشتیبانی از سازمان برای ارائه بهره وری بهینه است. برای او موفقیت به معنی کمک به دیگران و ایجاد حس مثبت در شغل و زندگی افراد است. ولی باید دقت داشته باشد که با چند بیتوجهی ساده میتواند شایستگی مدیریت را از دست بدهد.