نزاع استارتاپها با شرکتهای بزرگ
نوآوری در شرکتهای بزرگ با هدف یافتن بازارهای جدید و رقابت با استارتاپها برای نوآوری در حال افزایش است. این موضوع در یک دهه گذشته موجب افزایش تنش نزاع گونه میان استارتاپها و موسسات بزرگ شده است. البته کارشناسان مدیریت و نوآوری هنوز در این زمینه در حال تحلیل و معرفی روشهای چگونگی ایجاد، اندازه گیری و تحکیم ارتباطهای بین نهادهای مختلف هستند. در این مقاله الگوهایی را برای بهبود این سازوکار بیان خواهیم کرد.
آنچه در این مقاله خواهید یافت:
چرا استارتاپها به نتیجه مطلوب نمیرسند؟
شرکتهای بزرگ در حال افزایش سرمایهگذاری روی واحدهای نوآور هستند. نکته جالب این است که حدود %۶۰ خریدهای آنها شامل استارتاپ ها هستند. اغلب اینها در ۵ سال گذشته ایجاد شدهاند. به عبارت دیگر شناخت مکانیزمهای نوآوری و محاسبه آن در هزینه ریسک سازمانی بیشتر شده. لذا مسیر انتقال نوآوری بین استارتآپ و موسسات بزرگ با سهولت بیشتری صورت می پذیرد. درنتیجه خرید شرکتهای کوچک اروپایی توسط برندهای بزرگ در دهه گذشته ۲۲ برابر شده است.
پژوهش جالبی اخیرا در مجله IESE با عنوان “نوآوری باز؛ مقیاسسازی و تحکیم واحد ریسک” منتشر شده است. این پژوهش بر اساس مصاحبه با ۴۶ کارشناس فعال در حوزه نوآوری، ریسک فعالیت یک استارتاپ را بررسی کرده است.
مهمترین نتیجه این بررسی این است: هرچه یک استارتاپ عمر بیشتری پیدا میکند با عناصر و عمق ریسک بیشتری روبرو می شود.
نمونه های جهانی
شرکت های بزرگ مانند Intel ، Siemens، GE، IBM، Merck هم بیکار نبودند. آنها برای استفاده از این شرایط، مدلهایی را در طول سالهای اخیر ابداع کرده یا بهبود دادهاند. بر اساس این مدلها، محل شناسایی و خرید استارتاپ از نمایشگاههای فناوری به سمت رویدادهای زیر مهاجرت کرده است:
- شتاب دهندههای سازمانی و مراکز رشد.
- طرح سوالات و مسابقات با موضوعات اکتشافی.
- سرمایهگذاری بر روی استارتاپهای چندوجهی.
- برنامه نویسیهای جمعی (هکاتون).
- چالشهای همراه با جایزه (تلنتیاب).
- شبیهسازی ریسک (میکرو پروژه).
دوازده دلخوری سرمایهگذاران از استارتاپها
مطالعات نشان داده که استارتاچ ها در نگاه اول برای شرکتهای بزرگ جذاب نیستند. از دیدگاه شرکتهای بزرگ، تعامل با شرکتهای کوچک و استارتاپهای کم تجربه سخت است.
این سختی شامل مشکلاتی نظیر موارد زیر است:
- برای مدیریت سرمایه معنوی ارزش قائل نیستند یا آن را خیلی زیاد قیمتگذاری میکنند.
- برای محافظت از برند خود دچار تردید هستند.
- به سرمایهگذاران شک دارند و با آنها مرموز رفتار میکنند.
- تیم کامل فناورانه ندارند.
- با دانستن چند نکته ادعای «همه چیز دانی» میکنند.
- برای ثبات مالی به دام بهره وامهای بانکی میافتند و لذا اغلب بدهکارند.
- فرهنگ سازمانی رفاقتی-خانوادگی دارند و حدود مسئولیت افراد روشن نیست.
- برای تعامل و همکاری با شرکتهای بزرگ به دنبال رابطه و پارتی هستند.
- درک مناسبی از نقش بازار و رقابت در شرکتهای بزرگ (مثلا تعامل با گروههای سیاسی) ندارند.
- برای کنار آمدن با یک برند بزرگ بیشتر از ارتقای برند خودشان تلاش میکنند.
- در برابر سهامداران تواضع ندارند و ارزش ایده را بیشتر از سرمایه میدانند.
- مدیریت را در برند کت و شلوار و میز و منشی خلاصه میکنند!
ده ترفند برای کاهش ریسک یک استارتاپ
فهرست بالا بدون تردید برای بسیاری از ما تلخ است. ولی متاسفانه برای یک استارتاپ کلاسیک واقعیت دارد. البته همه آن خصوصیات بد نیستند. بلکه گاهی در جای نامناسب قرار میگیرند. شبکه کاری خود را در شرایط حرفه ای در اولویت قرار دهید.
-
ماموریت:
یک مسیر کسب وکار را از ابتدا در نظر بگیرید. معمولا سایر افراد هم در حال کار روی نوآوری مشابه شما هستند. شاید هم کسب و کار خود را بهتر از شما شروع خواهند کرد. در نتیجه استارتاپ شما در ارائه راهکار برای ورود به بازار ناتوان خواهد شد.
-
هکاتون:
هکاتون رویدادی است که در آن برنامهنویسان و سایر فعالان توسعه یک نرمافزار حضور دارند. این نشست ها میتواند به صورت وبینار یا مینی وبینار باشد. طراحان گرافیکی، کدنویس واسط کاربری و مدیران پروژه برای توسعه یک پروژه با یکدیگر همکاری میکنند.
-
منابع:
از ابزارهای تکنولوژی برای تعامل با استارت آپ ها استفاده کنید. اغلب استارتآپها به دنبال داده، راهکارها یا تکنولوژی پردازش هستند. داشتن زیرساخت مناسب میتواند در افزایش تعاملات و صرفهجویی در هزینهها در بلند مدت به شما کمک کند.
-
جوایز:
جوایز را به عنوان سرمایه گذاری اولیه در نظر بگیرید. اگرچه جایزه دادن به برنده با جایزه چند هزار دلاری ممکن است مشکل و در عین حال جذاب باشد. ولی کاهش ریسک سرمایهگذاری باعث صرفه جویی در هزینه کل میشود.
-
شتاب دهنده:
از درآمد کسب وکار خود سرمایه جمع کنید. بها دادن به تیم کسب وکار از لحاظ بودجه مهم است. اینکاربه تضمین موفقیت پروژه به دلیل سرمایه گذاری خودتان بر روی کار، کمک خواهد کرد.
-
ریسک:
بازگشت های مالی و استراتژیک را متعادل کنید. لیست متعادل شدهای از شاخصهای کلیدی عملکرد پیدا کنید. این موضوع شامل وزن دهی به اولویتهای مالی طولانی مدت و کوتاه مدت خواهد شد.
-
مراکز رشد:
از وجود استعداد خارجی درست، مطمئن شوید. این مکانیزم نه تنها به استارت آپ وابسته است بلکه به ریسک خارجی نیز بستگی دارد. بنابراین، درباره نیروهای وابسته به کسی که می خواهید کار کنید، تحلیل کنید. (مانند تعداد استارتاپ ها، میانگین چرخه تولید و غیره). برای کاربرد مراکز رشد کارمندان خود را در نظر بگیرید. بعضی شرکت ها ممکن است در حال ساخت مراکز رشد برای خود باشند. این موضوع استعدادهای داخلی را بر می انگیزد. گاهی هم کارمندان را با انگیزه یادگیری و شفافیت پشتیبانی میکند.
-
مشارکت:
از طریق یکپارچگی عمودی بهترین الگوها را به اشتراک بگذارید. جامعهای که چنین کاری میکند شما را به روز نگه میدارد. البته مزایای رقابتی دیگری بیش از تامین کنندگان، کارمندان و شرکای استراتژیک در اختیار شما قرار میدهد. همچنین به دنبال پاسخ در سایر صنایع نیز باشید.
-
مشتری:
فرآیندهای سرعت استارتاپ را تشریح کنید. رویه های داخلی را برای تعامل با استارت آپ ها در سرعت مورد نیاز طراحی کنید. از بوروکراسی غیرضروری و تعیین تکلیف دستوری اجتناب نمایید.
-
چابکی:
انعطاف سازمانی را افزایش دهید. شرکتهای بزرگ اغلب فرهنگهای خاص، چرخه های تصمیم گیری و بوروکراسی زیاد دارند. چارت سازمانی پیچیده هم چابکی را مشکل خواهد کرد. تعادل مناسب بین ثبات و کارایی را پیدا کنید.
ویژگیهایی مدیر یک استارتاپ چیست؟
همان طور که زنجیره تامین پیچیده تر میشود نیاز فزایندهای به کسب وکارهای با دانش بالاتر احساس می شود. درمورد چگونگی کنارآمدن با این پیچیدگی ها، حساس باشید. امروزه سازمانها بایستی به تقاضاهای فزاینده مشتریان توجه کنید. بازار در حال تکامل و فشار برای داشتن مزیت رقابتی در عین نوآوری است.
هدف اصلی روزانه یک مدیر استارتاپ موفق این است که مراقب افرادش باشد. او به فلسفه و تمرین رهبری اعتقاد دارد. برای وی این به معنی کمک مدیر به برداشتن موانع موفقیت آنهاست. او می بیند چه کسی به وی نیاز دارد. با او ارتباط برقرار میکند. به آنهایی که موفق شده اند تبریک میگوید.
مشتری مداری
بعدازظهر جمعه ها را با ارتباط مردمی که در طول هفته تماس داشتید اختصاص میدهد. گاهی اوقات این کار به سادگی یک تماس یا ایمیل است. مدیر هوشمند باور دارد این کار به مردم حس خواسته شدن و مورد توجه بودن میدهد.
یکی دیگر از اهداف مدیر موفق تمرکز بر مشتریان است. بهبود ارائه خدمات برای آنان مهم است. ارائه خدمات، سنگ بنای کسب وکار یک مدیر با انگیزه است. این جمله همیشه صحیح بوده و همیشه صحیح خواهد بود. او از خود میپرسد آیا به مشتری تعهد نداده ایم؟ آیا اثر ارزشی قابل توجهی بر آنها گذاشته ایم یا خیر؟
چشم از جاده برندارید
در نهایت، یک مدیر استارتاپ هرروز به توسعه راهکارها و فعالیتهای بازار توجه میکند. وی همیشه در حال باز ارزیابی نیازهای مشتریان است. مخصوصا آنهایی که به تغییرات بازار وابستهاند. راهکارهای یک مدیر موفق شامل مدیریت وصول و پرداخت مالیات و مدیریت تراکنشها است. استفاده بهینه از خدمات مشاوره و استفاده مناسب از فرایند کوچینگ سازمانی هم موجب بهبود بهره وری میشود.
در نتیجه اقدامات فوق، مدیر استارتاپ میتواند از مناسب بودن راهکارها اطمینان یابد. راهکارهای او چیزی بیش از ارائه یک پاورپوینت به هیات مدیره یا شرکا و سهامداران است. هیجان انگیزترین اتفاق برای یک مدیر موفق، کشف فرصتهای کسب وکار جدید است. البته مهم است که چطور میتواند از مشتریان فعلی و آتی خود پشتیبانی کند. مدیر با انگیزه از کمک به دیگران، به ایجاد تغییر و بهبود مزایای آنها لذت میبرد.
مدیریت زنجیره تامین
زنجیره تامین همواره در حال بهبود پیشرفت خدمت رسانی به مشتری است. بهینه سازی هزینهها و کاهش سرمایه شغلی اینجاست. این واقعیت حقیقتا هیجان انگیز است. با معرفی کسب وکار دیجیتال، مدیر یک استارتاپ میتواند با مدیریت زنجیره تامین به هدف واقعی اش برسد.
مورد هیجان انگیز دیگر درباره نقش مدیر موفق، کمک به رشد مردم است. رسیدن مشتریان به اهداف شغلی خود و تغییر در زندگی خانوادگی آنها مهم است. او عاشق دیدن تیم های در حال کمک به مشتری است. تغییر و اثر معنی دار بر ارزش مشترک را میبیند.
گستره دانش و تجربه در بهینه سازی زنجیره تامین و انتقال کسب وکار، روندی تازه ایجاد کرده است. اخیرا تکنولوژی با هوش مصنوعی و مدل سازی دادهها گره خورده. تحلیلهای آینده نگرانه به کمک تصمیم گیری آمده است. این موضوع به کسب وکار، توانایی واقعی میدهد. رسیدن به فرصتهایی که قبلا دسترسی به آنها فراهم نبوده هموار میشود.
انقلاب فناوری
انقلاب فناوری به وسیله اینترنت اشیا قدرتمندتر می شود. اینترنت اشیا هم با داده ها تغذیه می شود. در مقابل یک جامعه را وابسته به تکنولوژی میسازد. در زنجیره تامین، ما از زنجیرههای خطی به شبکه ارزش درحال حرکت هستیم. داده های ابری و وقایع در زنجیره ارزش توسط همه شرکای اکوسیستم دیده میشود. امکان کار همزمان برای همه فراهم است.
همچنین، درباره درک از زنجیره تامین، تغییرات بزرگی انجام شده است. این روزها دیگر از زنجیره تامین به عنوان هزینه انجام کسب وکار یاد نمی شود. بلکه به عنوان یک مزیت استراتژیک یاد میشود. در واقع، علت این تغییر دیدگاه نتیجه دگرگونی دیجیتال اطراف ماست. زنجیرههای تامین باید بیشتر از گذشته، سطوح خدماتی مشتریان را با کمترین هزینه و بیشترین کارایی در نظر بگیرند. برای رسیدن به چنین اهدافی سازمانها باید منعطف، کارا و چابک باشند.
در کنار این تغییر، یک پیشرفت مهم دیگر لازم است. شرکتهای در حال به کارگیری تکنولوژیهای جدید هستند. آنها باید در فرآیند زنجیره تامین برای ایجاد کارایی بیشترحرکت کننید تلاش برای کاهش هزینهها و بهبود خدمات مشتری حیاتی است. مثلا یادگیری ماشین برای انبارهای اتوماتیک، یا بلاکچین با میزبانی قراردادهای هوشمند. شرکتها، تولیدکنندهها و تامین کنندهها در یک پلت فرم را به یکدیگر مرتبط هستند. مزایای این تکنولوژیها بی نهایت است.
همه آنچه درباره راهاندازی یک کسب و کار جدید باید بدانید.
راهی که در پیش است
سرعت تغییر غیرقابل انکار است. ماندگاری یک بیزینس که درلیست ۵۰۰ شرکت مجله فورچون که در دهه ۱۹۵۰ حدود ۶۱ سال بوده، به حدود ۱۸ سال رسیده است. این تغییر و سرعت آن کم نظیر است. هیچ سازمانی نمی تواند همه قابلیت های اثر بر چنین تغییراتی را داشته باشد. هر کس چنین ادعایی کند، راست نمیگوید.
مدیر هوشمند، نیاز و ارزش حفظ همکاری استراتژیک را درک میکند. در واقع، این همکاری انعکاسی از راههای ارتباط جامعه است. بنابراین، کسب وکارها و مشاوره ها نیزباید با هم مرتبط باشند. این اتحاد، شرکت ها را مقتدرتر میسازد. همه تلاشتان را برای ارزش دهی به مشتریان هدف اول قرار دهید.
من یک استارتاپ دارم.
چطور باید متوجه بشم که منتور نیاز دارم یا کوچ؟
منتورها در زمینهی خاصی تخصص دارند و تجربیات تخصصی خود را به اشتراک میگذارند. با توجه به تجربیات منتورها رابطه آنها با شما به صورت استاد شاگردی است.
لذا اگر نیاز شما در کار بیشتر معطوف به موضوعات فنی است شما به منتور نیاز دارید ولی در هر شرایطی استفاده از خدمات یک کوچ میتواند شما را در وصول به اهداف خودتان یاری نماید.
سلام، من چند سال یک مغازه خدمات کامپیوتری داشتم ولی الان می خوام کلا کارم و حرفم رو عوض کنم، ولی به خاطر شرایط اقتصادی کشور ترس از یک همچین ریسکی دارم، می ترسم سرمایه و ابروم رو از دست بدم، و من واقعا نیاز به یک تغییر اساسی و یک مشاوره نیاز دارم که راهنماییم کنه، ممنون
سلام
تغییر شغل برای همه ما دارای ریسک و استرس است و شما در این موضوع تنها نیستید اما با استفاده از مشاوره صحیح و اتخاذ برخی روش ها میتوان از خسارات احتمالی کاست. برای مقابله با ریسک تغییر شغل یا ایجاد یک استارتاپ جدید باید برنامه ریزی صحیح و مناسب انجام دهید تا بتوانید در فرایندی مطمئن تر قدم بردارید.
دقت کنید که کسب و کار بدون ریسک وجود خارجی ندارد و در هر صورت شما باید پذیرش مقداری عدم قطعیت را نیز داشته باشید.
برای آشنایی بیشتر با اصول و فرایندهای هدفگذاری پیشنهاد میکنیم این ویدیو را ببینید:
https://www.amfazel.com/هدف-گذاری-به-روش-smart/
تجربه من در گرفتن کوچ خیلی خوب بوده و احساس میکنم ده برابر پولی که دادم را درآوردم
خوشنودیم که این فرایند برای شما کار ساز بوده.
پیشنهاد می کنیم ویدیوهای کوچینگ #دکترفاضل در یوتیوب را هم ببینید.
آقا این شتابدهنده ها فقط استارتاپ میبرن بالا با مخ میکوبن زمین
البته در هر زمینهای افراط و تفریط وجود دارد ولی نمیتوان همه را بر اساس یک یا چند تجربه متهم نمود.
اگر مایل بودید با همکاران ماتماس بگیرید و چالشهای خود را مطرح کنید، شاید توانستیم کمکی به رفع گرفتاریهای شما ارایه کنیم:
https://www.amfazel.com/تماس-با-ما/
برای رفتن به مرکز رشد و شتابدهنده ها باید پارتی یا پول داشته باشی
خدمات شتابدهنده ها و مراکز رشد بسیار متنوع است و نمی توان گفت که شتابدهندهها برای همه مراجعین فرش قرمز پهن میکنند ولی اگر مایل بودید با همکاران ما در خانه کارآفرینی بینالمللی یا خانه نوآوری تماس بگیرید شاید بتوانیم کمکی کنیم
http://www.khanehkarafarini.com/
با سلام و تشکر از مطالب خیلی مفیدتان
لطفا به سوال من نخندید ولی این سوالم جدی است که کدام کشور برای پول درآوردن مناسب است؟ یا به عبارتی در کدام کشور میتوان بیشترین درآمد را داشت؟
سپاس از اینکه پرسیدید. هیچ سوالی خنده دار نیست. اگر منظور شما بهترین کشور برای پیدا کردن کار با حقوق بالاست شاید باید گفت فعلا اروپای غربی در صدر است و در این میان انگلیس و آلمان و اتریش پیشتاز هستند ولی اگر منظور تان این است که بهترین کشور برای سرمایه گذاری و کسب سود بالا چه کشوری است باید شاخص های اقتصادی آن کشور و متحدان آن را در نظر گرفت. به عنوان مثال کشورهای رومانی و مجارستان و کرواسی در شرایط مناسب اقتصادی نیستند ولی به دلیل سرمایه گذاری اتحادیه اروپا در این کشورها و اینکه اقتصادهای بزرگی از آنها حمایت میکنند، فعلا مقصد خوبی برای سرمایه گذاری هستند.
من یک استارتاپ فروش و طراحی و راه اندازی سایت با وردپرس دارم که مشتری های خارج از کشور هم پیدا میکنم که از نظر قیمتی هم خیلی قابل رقابت هستم. ولی به دلیل عدم ارتباط بانکی و اینکه آدرس من ایران است نمیتوانم خدمات دهی کنم. شما چه کمکی میتوانید بکنید؟
اگرچه وضعیت روبهرشد استارتآپ ها در جهان به این زودیها رو به افول نخواهد گذاشت ولی رقابت در این حوزه روز به روز پیچیده تر میشود. یکی از زمینه های کاری خانه کارآفرینی بین المللی ارائه خدمات مشاوره به دوستانی نظیر شماست.