نگاههای خردمندانه در حال پیوند دادن کوچینگ و منتورینگ هستند. در واقع همه باید این کار را انجام دهیم. منتورینگ تبدیل به یک واژه بد شده است چون ما آن را به فردی نسبت میدهیم که به خود اجازه میدهد به دیگران راهحلهایی بر اساس دیدگاه و قضاوت خودش ارائه دهد. این تعریفِ یک منتور نیست.
عجیب اینکه عبارت قدیمی “منتورینگ معکوس” از احترام و مقبولیت بیشتری برخوردار است. این واژه به فرد جوانی که شخص مسنی را راهنمایی می کند اشاره دارد. این معنا در دنیایی کاربرد دارد که اساسا دانش و آکاهی تابعی از سن و موقعیت اجتماعی افراد نیست؛ شاخص فاصله قدرت هستد.
رقابت منتورینگ و کوچینگ
جلسات کوچینگ مانند بسیاری از جلسات منتورینگ برگزار میشود. اگرچه در منتورینگ کمتر در مورد میزان فروش، اهداف آینده و سهام شرکت گفتگو میشود. ولی منتورینگ و کوچینگ هر دو، زمانی که نیاز به تصمیمگیری وجود دارد اهمیت دارند.
همانطور که حدس میزنید، در منتورینگ مداخله وجود دارد. مثلا در یک بازخورد گفته میشود: “من میفهمم که اوضاع چگونه است. میدانم چه احساسی داری. بهترین راه، نادیده گرفتن این مشکل و ادامه کار است.”
اما در کوچینگ، مراجع است که تصمیم میگیرد به «مشکل» اهمیت بدهد یا نه. اینکه آن را نادیده بگیرد یا خیر کاملا وابسته به نظر اوست. دخالت کوچ در این موضوع به معنای فاصله گرفتن از کوچینگ و ادغام کوچینگ با منتورینگ است.
ترجمه و تالیف: کاوه قیاسی